مهندسین مشاور دقیق طرح سپاهان

در صورت تمایل به دریافت آخرین اخبار موسسه ، لطفا شماره همراه خودرا ثبت نمایید

مقالات برتر

آرشیو مطالب برتر

بیشتر بدانیم

تالار گفتگو

قسمت سوم- مسیر ثروتمندی

why-do-you-want-to-be-richچرا میخواهید ثروتمند شوید؟

در قسمت اول از مرحله اول مسیر ثروتمندی به این سئوال پرداختیم که آیا می خواهید ثروتمند شوید؟ و پاسخ آن ارائه شد. گفتیم که برای ثروتمند شدن باید بهای آن را بپردازید و بهای آن تمایل برای اشتباه کردن و درس گرفتن از اشتباهات است. ضمن اینکه در اشتباه خود نباید متوقف بمانید. آنقدر باید اشتباه کنید تا راه اشتباه نکردن  و موفق شدن را یاد بگیرید.

در این قسمت به  پاسخ سئوال چرا می خواهید ثروتمند شوید؟ می پردازیم. چرائی و دلایل ثروتمند شدن بیانگر انگیزه های پیدا و پنهان شما برای ثروتمند شدن است که در طول سالهای عمرتان در وجود شما شکل گرفته است.  قبل از اینکه  ادامه مطلب را بخوانید ابتدا به سئوالات زیر در دفترچه ثروتمندی خود پاسخ  دهید.

تمرین۲:

۱اگر از شما بپرسند چرا می خواهید ثروتمند شوید چه پاسخی خواهید داد؟

۲اگر به شما بگویند شما آدم ثروتمندی شده اید و مبلغ هنگفتی پول به شما رسیده است به چه چیزی فکر میکنید و چه کاری انجام می دهید؟

این موقعیت را برای خودتان تصویر کنید و پاسخ این سئوال را بر اساس تصویرسازی خود در دفترچه ثروتمندی خود بنویسید.تصویرسازی و پاسخ به دو سئوال بالا می تواند هدف شما از اینکه میخواهید ثروتمند شوید  و طرز تفکر شما پس از ثروتمندی را برای  شما آشکار کند.دانستن دلیل اینکه می خواهید ثروتمند شوید باعث ایجاد انگیزه برای شما در هنگام طی مسیر است.زمانی که شما  انرژی و انگیزه تان بسیار کم شده و نیاز به انگیزشی دوباره خواهید داشت.بنابراین هر از چند گاهی مجدد به دفترچه ثروتمندیتان رجوع کنید و سئوالات و پاسخها و تاریخ پاسخ خود را مرور کنید.

برای اینکه بدانید ضمیر ناخودآگاه شما چه واکنشها ی طبیعی پس از ثروتمند شدن شما نشان خواهد داد  سئوالات زیر را در دفترچه ثروتمندیتان پاسخ دهید.

تمرین۳:

فرض کنید به طرز شگفت انگیزی پول زیادی بدست آوردید ، آیا پس از ثروتمند شدن:

دوستانتان را تغییر می دهید؟

شغلتان را تغییر میدهید؟

اتومبیلتان رو عوض میکنید؟

آیا غذای دیگری را در رستوران میخورید؟

لباس های دیگری میخرید؟

با شخص دیگری ازدواج میکنید؟

آیا به چیز دیگری میخندید؟

عاشق شخص دیگری میشوید؟

 پاسخ این سئوالها را در دفترچه ثروتمندی خود یادداشت کنید.

…………………………………………………….

حال با هم پاسخهایتان را بررسی می کنیم. در کدام بخش ها پاسخ شما منفی بود؟

باید به شما تبریک بگویم. شما در بخشهائی که پاسخ منفی دادید ثروتمندید وبه هر بخشی که جواب مثبت دادید بخشی است که در آن می توانید ثروتمندتر شوید.

به نظر خودتان چرا در بخشهائی که پاسخ مثبت به سئوالات دادید ثروتمند نیستید؟ به این سئوال  راهم به دقت پاسخ دهید.

کمی تامل کنید.ابتدا سئوال را جواب دهید و بعد پاسخ ما را بخوانید.

پاسخ:

 برای ثروتمند نبودن  یک دلیل اصلی وجود دارد  و آن این است که  ذهن شما برای ثروتمند شدن به خوبی برنامه ریزی نشده است.به عبارت دیگر باورهای شما در مسیر ثروتمندی نیست.باورهای شما زیربنائی ترین دلیل برای موفقیت و ثروتمندی و یا ناکامی و فقر است.

در ادامه مسیر به تعریف باورها و تاثیر آنها و خاستگاه آنها می پردازیم.

ادامه مرحله اول

چرا باید ثروتمند شوید؟

در دنیای امروز بیش از اینکه نیاز به امنیت شغلی وجود داشته باشد ، به امنیت مالی نیاز داریم. تورم موجود در دنیا و اقتصادهای نامتوازن باعث شده هزینه های  خوراک ، پوشاک ، بهداشت و درمان ، آموزش، تفریحات و دیگرهزینه های پیش بینی شده و پیش بینی نشده زندگی، بیشتر از درآمدهای مردم رشد داشته باشند  وعملا زندگی را  برای مردم مشکلتر کرده است .

تغییر در معادلات سیاسی و اقتصادی در دنیا و تغییراتی که این معادلات در زندگی مردم ایجاد کرده است  در حال حذف تدریجی طبقه متوسط اجتماع است  و به این ترتیب ما در آینده ای نه چندان دور  طبقه متوسط را نخواهیم داشت و تنها ثروتمندان و فقرا افراد جوامع را تشکیل خواهند داد.

آنچه گفته شد نیاز مبرم به ایجاد امنیت مالی در زندگی را گریز ناپذیر کرده است. نداشتن امنیت مالی و مشکلات مالی موجود در آینده  چه بسا بتواند موجب افزایش جنگها و خشونتهای زیادی شود که به دلیل گسترده شدن فاصله طبقاتی بین افراد فقیر و ثروتمند ایجاد خواهد شد.

درگیرهای قومی، خشونتها و درگیریهای منطقه ای ، تفاوتهای فرهنگی ناشی از اختلاف طبقاتی  و جنگهائی که ممکن است بین کشورها در جهت تامین منافع  ایجاد شود خواستگاههائی مالی یا ایدئولوژیک خواهند داشت. در این درگیریها معمولا آنان که از شرایط مالی بهتری برخوردار باشند به دلیل برخورداری از امکانات و دسترسی به دنیای پیشرفته تر بدون تردید آسیبهای کمتری می بینند.

بسیاری از مردم روزانه جملات و عباراتی  که  حاکی از نارضایتی از زندگی  است و به دلیل اینکه  آنگونه که می خواهند نمی توانند زندگی کنند  می گویند و می شنوند.

اگر پول داشتم به دیگران کمک می کردم.

اگر پولداربودم  سرمایه کافی برای عملی کردن ایده هایم داشتم.

اگر پول داشتم حداقل سالی  یک بار به خارج از کشور مسافرت می کردم.

دوست دارم دنیا را بگردم ولی پول ندارم!

نمی توانم  برای ادامه تحصیل هزینه های دانشگاه  را پرداخت کنم.

دوست دارم پسرم در بهترین مدارس درس بخواند ولی از عهده مخارج آن بر نمی آیم.

اگر پول داشتم خانه ای بزرگ می خریدم.

اگر پول داشتم یک ویلای اختصاصی زیبا می خریدم. داشتن یک ویلای اختصاصی در شمال و دیگر نقاط خوش آب و هوای دنیا  و گذراندن تعطیلات در آن چه لذتی دارد.

اگر پول داشتم خانواده ام را از فشار مالی خلاص می کردم.

اگر پول داشتم  ……

شما هم ممکن است روزانه از این جملات  بگوئید و از دیگران بشنوید ولی آیا گفتن و شنیدن این جملات مشکلی را از شما یا دیگران حل می کند و یا فقط انرژی های فکری شما را در مسیری نا صحیح می اندازد و به نوعی خود را در معرض انرژیهای منفی قرار می دهید؟

 اکثر افراد جامعه نه فقط در ایران بلکه به باور من در همه دنیا ، تغییر در شرایط نابسامان مالیشان را خارج از اراده  و توان خود می دانند و گفتن اینگونه جملات معترضه را تسکینی برای رهائی از فشارهای وارده بر خود و بی تقصیر نشان دادن خود از شرایطی که گریبانگیرش هستند می دانند . اکثر این افراد همیشه منتظرند دیگران یا سازمانها و یا دولت شرایطشان را تغییر دهند.

حقوقها چقدر اضافه شده اند؟

چه پاداشی قرار است پرداخت شود؟

یارانه ها چه موقع به حسابها واریز می شوند؟

یک کار پردرآمد برای من سراغ نداری؟

و بسیاری سئوالات از این دست.

آنها حتی برای لحظه ای نمی توانند تصور کنند که خودشان  می توانند با تلاش و کوشش و پشتکار بیشتر  و بیرون آمدن از پشت دژ امنی که برای خودشان ساخته اند ،  پولدارو ثروتمند شوند بدون اینکه مجبور شوند بر آرزوها و خواستهای خود سرپوش بگذارند و یا منتظر باشند دیگری بیاید و مشکلات آنها را حل کند.

ما امروزه چگونه زندگی می کنیم؟

کمی باخود فکر کنیم .امروزه ما چگونه زندگی می کنیم؟ زندگی شهر نشینی اکثر مردم در یک قالب، مرتبا در حال تکرار است. توقعات روز به روز بیشتر می شوند و درآمدها در مقابل هزینه ها کوچکتر می شوند .وقتی به گذشته نگاه می کنیم می بینیم زندگی در زمانهای گذشته نزدیک ، از زندگی امروز ما به مراتب آسانتر ، و توقعات نیز به فراخور زمان خود ، کمتر از امروز بوده است.

برای حل مقطعی مشکلات مالی  وامهای مختلف  گرفته می شوند و برای خرید کالاهائی که ارزش افزوده ای در زندگی ایجاد نمی کنند و بیشتر به دلیل فخر فروشی  خریداری می شوند صرف می شوند. و اقساط این وامها فشار را بیشتر و بیشتر می کنند.

نداشتن آگاهی و دانش لازم برای تسلط بر شرایط زندگی و بودجه بندی صحیح، برنامه ریزی بد مالی برای زندگی، تصمیم گیریهای اشتباه ، صرف پس اندازها برای خرید کالاهای مصرفی ، نداشتن برنامه ریزی برای افزایش درآمدها و توسعه آن ، قانع بودن به حداقل درآمد ،  تنبلی ،  و افکار و باورهای غلط  که همگی ناشی از اسارت در دام دژ امنی است که هر انسانی برای خود ساخته است  می باشد. این دژهای خودساخته ذهنی مشکلات بسیار زیادی  برای مردم ایجاد کرده است . آنها با تمام وجود به آن عادت کرده اند و هر حرکتی خارج از چارچوب این دژ را برابر نابودی خود می دانند. این دژ ذهنی خود ساخته است که اجازه نمی دهد مردم گام در مسیر ثروتمندی بگذارند در حالیکه بیشترین  نیاز جامعه امروز گام گذاشتن در مسیر ثروتمندی و ایجاد امنیت مالی است.

پول خوشبختی نمی آورد“ این جمله را بارها و بارها شنیده ایم و می شنویم. ولی آیا جمله “ بی پولی بدبختی می آورد “ را نیز شنیده اید؟ به اعتقاد من جمله پول خوشبختی نمی آورد هم از آن دست جملاتی است که  انسانها برای توجیه  مشکلات مالی خود به آن متوسل می شوند. همه ما می دانیم که لذت بردن از لذتهای دنیا و افزایش حق انتخاب در زندگی  بدون پول امکان پذیر نیست.درآمد های کم و بخور و نمیر در زندگی تنها  باعث زنده ماندن می شود و نه زندگی کردن. و این نوع زندگی کردن نه تنها موجب ایجاد احساس خوشبختی نمی شود بلکه دقیقا باعث ایجاد احساس بدبختی در افراد می کند.

همه ما می دانیم امروزه  برای بسیاری از افراد ، دیگر داشتن یک شغل (درآمد)جوابگوی هزینه های یک زندگی متوسط نیست بنابراین زمانی که باید صرف استراحت و به همراه خانواده بودن و یا تفریح بشود صرف انجام  کارهای دیگری می شود تنها به این منظور که درآمدها و هزینه ها تا حد امکان همخوانی پیدا کنند.

زندگی عملا فقط و فقط به کارکردن اختصاص می یابد ، ذهنها دائما درگیر حل معادلات درآمدها و هزینه هاست.چهره ها عبوس و نگرانی و ناچاری را می توان از خطوط چهره ها فهمید . گذر زمان و زندگی،تصاویر و افکار تکراری.  روزی به خود می آیند که عمرشان سپری شده است ولی توشه ای نه برای خود بلکه برای فرزندان هم وجود ندارد.

این زندگی غالب جامعه امروز ماست که برای اکثر افراد جامعه دائما در حال تکرار و تکرار است.

 با این ترتیب عملا فرصتی برای زندگی و یادگیری نکاتی که می تواند زندگی را تغییر دهد و حتی کمی حرکت در خارج از کلیشه های ذهنی  وجود نخواهد داشت.

 شاید بهتر باشد همه ما سئوال زیر را در ابتدای جوانی از خود بپرسیم و برای آن پاسخی صحیح پیدا کنیم. پاسخ به این سئوال را همین الان شما هم در دفترچه ثروتمندیتان به عنوان یک تمرین پاسخ دهید:

شما زندگی می کنید تا کار کنید و یا کار می کنید تا زندگی کنید؟

پاسخ شما به این سئوال بیانگر نگرش ضمیر ناخود آگاه شما به زندگی، کار و ارزشی است که برای خودتان و زندگیتان قائل هستید.

قانون پارکینسون

مهم نیست در چه شغلی هستید و چقدر درآمد دارید چون طبق قانون پارکینسون هزینه ها بدون استثنا آنقدر بالا می روند تا با درآمد ها یکسان شوند!!! هر چه درآمدتان بیشتر باشد بیشتر خرج می کنید و همچنان در موقعیت قبلی خود باقی می مانید و زمانیکه درآمدهای شما کاهش می یابد شما قادر به کاهش هزینه های خود نیستید.

بنابراین باید از دام قانون پارکینسون رهائی یابید. رهائی یافتن از قانون پارکینسون جز با طی مسیر ثروتمندی و ثروتمند شدن امکان پذیر نیست.

 حال اگر میخواهید تا حد امکان آن گونه که می خواهید زندگی کنید، نه آنگونه که شرایط پیرامون شما  برای شما تعیین می کند ، چاره ای جز اینکه ثروتمند شوید ندارید . این بحث شامل کسانی که شرایط موجودشان را پذیرفته اند و تابع ضرب المثل” هرچه پیش آید خوش آید ” هستند  و باری به هر جهت زندگی می کنند نمی شود اگر چه آنها هم نیاز زیادی به امنیت مالی دارند.

نباید فراموش کنیم که  ما یک بار بیشتر زندگی نمی کنیم. در دنیا لذتها و تفریحات زیادی وجود دارد که ما می توانیم از آنها استفاده کنیم ولی باید این شرایط و امکانات استفاده از آنها را مانند بسیاری از کسانی که توانسته اند شرایط را تحت کنترل خود درآورند ، برای خود ایجاد کنیم.

 ترک دژهای قدرتمند ذهنی و ورود به دنیای جدید

همه ما در ذهن و فکر خود دژهای قدرتمندی داریم که در طی سالیان عمرمان با شنیده ها،آموخته ها و دیده ها و تلقین ها   در ذهن ناخودآگاهمان ساخته ایم و پذیرش هر چیزی خارج از آن چه در این دژ وجود دارد بسیار سخت است. اغلب انسانها  با قدرت و تعصب زیادی  از داشته های این دژ  حمایت می کنند و بر عمل کردن در چارچوب داشته های این دژهای خود ساخته ذهنی پافشاری می کنند. این دژهای خودساخته ذهنی، همان باورهای ما هستند.

مردم در برابر انتقاداتی که از باورهایشان صورت می گیرد  به شدت دفاع می کنند و در عمل خود را توجیه می کنند. دژهای خود ساخته هیچ دونفری مانند هم نیستند چون مسیر طی شده هیچ دو نفری در زندگی مانند هم نیست ولی واکنشهای حاصل از ارزیابی های این دژهای خود ساخته ذهنی می تواند بسیار به هم نزدیک و شبیه باشند. فقط  باورها ی ذهنی هستند که می توانند موفقیت یا شکست کسی را مشخص کنند.

اگر من را از کار اخراج کنند باید چکار کنم؟ چگونه هزینه های زندگی خود و اقساط بانک را پرداخت کنم؟

اگر شغل دیگری به دست نیاورم باید چه کار کنم؟چگونه مخارج خود را مدیریت کنم؟ حتما باید یک کار دیگری که امنیت شغلی داشته باشد پیدا کنم و بسیاری از سئوالات و افکاری از این دست.

هر فردی خارج شدن از این دژ ذهنی خود را تهدید بزرگی در زندگیش می داند چرا که زمان زیادی را با این باورها زندگی کرده است  و هر گونه تغییر در این چارچوبها می تواند تعادل  ذهنی را به هم بزند. لذا خروج از این قلعه معمولا به آرامی  اتفاق می افتد . نگاه  هوشمندانه  و متفاوت به این تهدیدها می تواند فرصتهای نابی را در زندگی ایجاد کند.

شاید داستان آن آبدارچی که برای استخدام در شرکت مایکروسافت مراجعه کرده بود را شنیده باشید ولی مرور چند باره آن نیز می تواند نکته ای جدید برای یادگیری داشته باشد بنابراین این داستان را دوباره بخوانید.

مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره با او مصاحبه کرد و تمیز کردن زمینش رو –به عنوان نمونه کار- دید و گفت: «شما استخدام شدین، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرم‌های مربوطه رو واسه‌تون بفرستم تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین

مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم

رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه

مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمیدونست با تنها ۱۰ دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق ۱۰ کیلویی گوجه فرنگی بخره. یعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگی‌ها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، توانست سرمایه‌اش رو دو برابر کنه. این عمل رو سه بار تکرار کرد و با ۶۰ دلار به خونه برگشت. مرد فهمید میتونه به این طریق زندگیش رو بگذرونه و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه. در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت

پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده فروشان امریکا شد. شروع کرد تا برای آینده خانواده‌اش برنامه‌ریزی کنه و تصمیم گرفت بیمه عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبتشون به نتیجه رسید، نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم

نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراطوری در شغل خودتون به وجود بیارین.. میتونین فکر کنین به کجاها میرسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟» مرد برای مدتی فکر کرد و گفت:

آره! احتمالاً میشدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت…“

شاید این داستان واقعی نباشد ولی واقعیت همین است که خارج شدن از دژهای بزرگ ذهنی  خودساخته و تغییر در آنچه بارها و بارها تکرار کرده اید ، می تواند تحولات بزرگی را در زندگیتان رقم بزند به شرط اینکه جرات ترک دژ خود را داشته باشید و به صورت دیگری به پیرامونتان نگاه کنید و رویاهای بزرگ دیگری را جایگزین رویاهای کوچک قبلی خود کنید.

نگرشی متفاوت با آنچه همیشه داشته اید نتایجی متفاوت از آنچه به دست آورده اید به شما خواهد داد. همیشه تنها راه کسب درآمد پیدا کردن یک موقعیت استخدامی نیست. همیشه  موفق شدن در زندگی درس خواندن در بهترین مدارس و دانشگاههای کشور نیست. موفق شدن و ثروتمندی  یک راز دیگر دارد که در یک کلمه به آن “خلق ارزش” می گویم و در آینده  به آن بیشتر می پردازم. باید بپذیریم همیشه آن چیزی که  به نظر ما جزء بدیهیات  است،  شاید بدیهی نباشد.همیشه درصدی را برای اشتباه بودن باور خود بگذارید شاید مسائل آن گونه که ما فکر میشروع مسیر مرحله دوم

باورها و نقش آنها در زندگی

شاید نتایج تحقیقی که در دانشگاه هاروارد در خصوص میزان قدرت باورها انجام شد را خوانده باشید.در این قسمت خواندن مجدد نتایج این تحقیق خالی از لطف نیست.

دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر کیفیت زندگی انسانها آزمایشی را در « دانشگاه هاروارد » انجام دادند :

۸۰ پیرمرد و ۸۰ پیرزن را انتخاب کردند . یک شهرک را به دور از هیاهو مطابق  ۴۰ سال پیش ساختند . غذاهای ۴۰ سال پیش در این شهرک پخته میشد . خط روی شیشه های مغازه ها ، فرم مبلمان ، آهنگها ، فیلم های قدیمی ، اخباری که از رادیو و تلویزیون پخش میشد ، را مطابق با ۴۰ سال قبل ساختند . بعد این ۱۶۰ نفر را از هر نظر آزمایش کردند :

تعداد موی سر ، رنگ موی سر ، نوع استخوان ، خمیدگی بدن ، لرزش دستها ، لرزش صدا ، میزان فشار خون … بعد این۱۶۰ نفر را به داخل این شهرک بردند ، بعد از گذشت ۵ الی ۶ماه کم کم پشتشان صاف شد ، راست می ایستادند ، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بین رفت ، لرزش صدا خوب شد ، ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد ، چین و چروکهای دست و صورت از بین رفت .

 علت چه بود ؟

خیلی ساده است . آنها چون مطابق با ۴۰سال پیش  زندگی کردند ، باور کرده بودند ۴۰ سال جوانتر شده اند .

باور این تحقیق کمی سخت است؟ ولی باید گفت که این تحقیق واقعیت دارد و نشان دهنده ((قدرت باور)) در انسان است. این نکته طلائی را همیشه مد نظر قرار دهید که:

انسانها همان گونه که باور داشته باشند می توانند بیندیشند . باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا میکند که چگونه بیندیشد .

اصولا فرق بین انسانها ، فرق میان باورهای آنان است . انسانهای موفق با باورهای عالی ، موفقیت را برای خود خلق میکنند . انسانهای ثروتمند ، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال کسب ثروت میروند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود میرسند . باور بهترین بودن، باعث بهترین بودن می شود.باور اینکه می توانید موفق شوید باعث موفقیت شما می شود.

قانون زندگی قانون باورهاست . باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است .

 انسانها هر آنچه را که باور دارند خلق میکنند . باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی میسازند . زیرا باورها تعیین کننده کیفیت اندیشه ها ، اندیشه ها عامل اولیه اقدامها و اقدامها عامل اصلی دستاوردها هستند. به عبارت دیگر  میزان توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین می کند .

انیشتین می‌گفت : « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند. »

استفان کاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید

کلید یا راه حل هر مسئله‌ای این است که به شیشه‌های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هرازگاه لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر کنیم . به خاطر داشته باشیم که:آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است.

و نکته دیگر  که پیشنهاد می کنم همیشه به خاطر داشته باشید: چیزهائی که اکثر مردم باوردارند به در نمی خورد و شاید هیچ وقت هم به درد نخورده است. تلاش کنید چیزهائی را باور کنید که شما را به سمت موفقیت و ثروتمندی سوق دهد.طی مسیر ثروتمندی بدون ایجاد باورهای ثروتمندی امکان پذیر نیست.

شکل گیری باورها

برخی از روان‌شناسان اجتماعی به این نتیجه رسیده‌اند که «باورها سه ریشه اصلی دارند: تجربه شخصی، ‌اطلاعات حاصل از دیگران و نتیجه گیری از آنچه استنباط می کنیم،‌ حتی ممکن است باورها محصول همزمان این سه منبع باشند. مثلاً،‌ ممکن است شخصی نوار جدید آقای X را خیلی خوب توصیف کند زیرا شخصاً به آن گوش داده است. همچنین نوار مزبور ممکن است به این علت خیلی خوب به نظر برسد که فردی مورد اعتماد آن را تعریف کند یا در روزنامه‌ها راجع به آن مطالب مثبت زیادی نوشته شده باشد. در حالت اخیر،‌ باور شخص بر اطلاعات حاصل از دیگران استوار خواهد بود ولی این باور در فرد شکل گرفته است.

خانواده، محیط زندگی ، مدرسه و دانشگاه ، محیط کار و اطرافیان (بخصوص اطرافیان قابل اعتماد) می توانند در شکل گیری باورهای یک فرد تاثیر زیادی بگذارند. اکنون قصد آن را نداریم که باورها را ارزش گذاری کنیم ولی این موضوع محوری را باید همیشه مد نظر قرار دهیم که باور فقط طرز تلقی ما از رخداد ، فرد یا محل است و ممکن است وجود خارجی نداشته باشد ولی تعیین کننده موفقیت یا شکست یک فرد باشد.

باورها در ضمیر ناخوداگاه شکل می گیرند و این ضمیر ناخودآگاه بدلیل اینکه قدرت تشخیص بین خوب و بد و صحیح و غلط و هیچگونه قضاوت دیگر را ندارد می تواند با استفاده از روشهائی نسبت به تقویت و اثرگذاری مثبت بر آن اقدام کرد.

کافی است ضمیر ناخودآگاه شما بپذیرد که شما می توانید ثروتمند شوید و برنامه ریزیها و کسب مهارتها ی لازم صورت پذیرد  شما در مسیر ثروتمندی، به یک ثروتمند تبدیل می شوید.

البته قانع کردن ضمیر ناخودآگاه به اینکه شما توانائیها و مهارتهای لازم برای ثروتمند شدن دارا هستید کار ساده و راحتی نیست ولی امکان پذیر است.تمرین و برنامه ریزی در این خصوص مبنای کار ما در مسیر ثروتمندی خواهد بود.

تصویر ما از خودمان

همه ما تصویری  از خودمان داریم، تصویری از نقاط قوت و ضعف ، توانایی ها، ارزشمندی و ارتباط مان با افراد دیگر. معمولا خودمان را با این تصویر می شناسیم، برای مثال اگر در تصویر ذهنی خودمان، آدم زشتی باشیم، هر گونه تعریف از جانب دیگران را قبول نمی کنیم یا ممکن است این تعریف را به حساب دلسوزی آن ها بگذاریم.این تصویر از باورهای ما نشات می گیرد.

باورها مفاهیمی اصلی هستند که بر اساس آن ها زندگی می کنیم. باورها در حقیقت هویت ما و تعیین کننده جنبه عاطفی زندگی و چگونگی احساس مان به خودمان می باشند. آن ها همه چیز زندگی را تحت تاثیر قرار می دهند؛ از انتخاب همسر گرفته تا لذت بردن از یک روز پاییزی.

تصویری که هر کس از خودش دارد، به روشنی پایه و اساس اکثر تصمیم گیری های شخصی وی است. وقتی تصویر شما از خودتان پر از عیب و نقص است، پیامی که به شما می دهد این است که شایستگی هیچ موفقیتی را ندارید؛ ولی اگر تصویرتان جذاب و سرشار از قدرت و اطمینان است، دنیا در نظر شما خوشایندتر و دستیابی به آرزوها امکان پذیرتر خواهد بود. کنیم،مطرح می کنیم و پافشاری می کنیم ، نباشد.

پاسخ دهید


خانه اصفهان چهار راه بنفشه شمالی - جنب بانک شهر ساختمان مهدی - طبقه دوم واحد205
info@daghightarh.ir

031-34206089

تمامی حقوق متعلق به مهندسین مشاور دقیق طرح سپاهان می باشد
ساخت سایت : عصر آسیا مجریطراحی سایت در اصفهان